یوسفت اصلانمی آید به کنعان غم بخور
کلبه ی احزان نخواهدشد گلستان غم بخور
بی وفا شف و هم برده کنعان رابه مصر
پس نباید داشت امیدی به سامان غم بخور
دورگردون گرد و روزی برمراد ما نرفت
دائما یکسان بگردد حال دوران غم بخور
گر بهارعمر دیدی ما ندیدیم از چمن
چترگل پرپر شد ای مرغ غم خوان غم بخور
آنکه درکار پسر مانده چرا مرسل شود?
ای پسرجان غرق خواهی شد, ز طوفان غم بخور
در توهم سر نکن از معجزه نومید شو
هست دستانی به پشت پرده پنهان غم بخور
با هواپیما سفر بهتر شود هووف آخیش
سرزنش ها می کند خار مغیلان غم بخور
آه منزل بس خطرناک است و خانه بس خراب
می خوری یک لنگ دمپایی به پایان غم بخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
چشم پوشیده خدای حال گردان غم بخور
حافظا یورو دلار و ارز ساکت شو که ما
می خوریم از گول تحریما به قرآن غم بخور

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها